فاطمه حبیبی زاد با شهرتِ ُگردآفرید اکنون به معرفی مبسوط نیازی ندارد. بانویی که بیش از یک دهه است « گردآفریدانه » وارد صحنه ی شاهنامه خوانی و هنرِ کهن سال و از نفس ُافتاده ی نقالی شده، بدون حمایتِ مالی و معنوی به پژوهش و تالیف در این زمینه مشغول است و به دعوتِ نهادهای فرهنگی، دانشگاهی و مردمی در محافلِ رسمی و عمومی در سرتاسرِ ایران و جهان به اجرای برنامه می پردازد. نقال در برابر صد ها نفر بر می خیزد و به روایت داستان های حماسی و اسطوره یی می پردازد. اما بر خلاف آنچه از شخصیتِ وی انتظار می رود، گردآفرید در جمع دوستانه کم صحبت، آهسته گو و کم روست. علی رغم کم رویی اش، فاطمه حبیبی زاد به راستی خرد و شخصیتِ پهلوانی « گردآفرید » را در مبارزه با موانع و چالش ها به ارث برده است. وقتی که از او پرسیدم به عنوان یک زنِ نقال با چه محدودیت هایی روبروست، با متانت پاسخ داد که محدودیت ها همواره بوده و هست و سپس این بیت حافظ را خواند: گر مرید راه عشقی فکر بد نامی مکن / شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت. در خلالِ یک دهه یی که به نقالی پرداخته، به اطراف و اکناف سفر کرده و با این و آن حَشر و نَشر داشته، چنته اش خود به اندازه یک شاهنامه پُر از داستان شده، روایت هایی که شایسته ی بازگویی است. به بهانه ی نقالیِ گردآفرید در شهرِ سن دیگو (8 آوریل) به پای نقلِ زندگی، کار و فعالیت های او نشستیم.م
نقالی یک ابزار است که داستان های پیشینیان و تاریخ مان را روایت کنیم تا فراموش نشود– گردآفرید
آریا: تحصیلاتِ دانشگاهی شما مربوط به رشته ی موزه داری است، چگونه به نقالی گرایش پیدا کردید؟
گردآفرید: رشته ی من موزه داری هست، فارغ التحصیلِ دانشکده ی میراث فرهنگی. در اوایل دوره ی دانشگاه و فعالیت های دانشجویی با سنتِ نقالی آشنا شدم و به نظرم بسیار جالب آمد. به دلیل اینکه من به میراث های نمایشی و آنچه که مربوط می شود به مضامین کهن (ادبیات، داستان ها، اسطوره ها، سنت ها و آیین ها) علاقمند بودم. طبعاً رشته من هم دربرگیرنده ی گذشته و تاریخ است. از یک طرف هم به فنِّ سخن، سخنوری و سخنگویی علاقمند بودم و نتیجه این شد که من سنتِ نقالی را در نوعِ خودش فوق العاده دیدم. نقالی را نوعی تئاتر یک نفره یافتم که در آن نقال خود نویسنده، طراح، بازیساز و کارگردانِ کارش است. مضافاً نقالی مضامین کهن را انتقال داده، برای تماشاگر نقل می کند. داستان های ملی مانندِ شاهنامه ی فردوسی و از همان طریق داستان نامه ها، حکایت ها و طومارهایی را نقل می کند که در دلشان شیوه زندگی، فرهنگ، معیشت، خُلق و خو و آیینِ ایرانیان را دربر دارد. این گونه شد که من وارد نقالی شدم، اول تومار* خواندم و محفلی اجرا کردم و بعد زبان به زبان گشت و مردم تبلیغ و استقبال کردند، هر اجرایی یک اجرای دیگر را به دنبال . داشت تا به محافلِ عمومی و دولتی کشیده شد، که البته همه داستان خودش را دارد.د
آریا: چرا نقالی را به سایر هنرهای نمایشی مانند بازیگری ترجیح دادید؟
گردآفرید: علاقه به بازیگری را در درونم می دیدم اما هیچ وقت به طور حرفه یی تعلیم بازیگری ندیدم. برای دیدن تئاتر به کانون های تئاتری زیاد می رفتم. روزگاری هم علاقمند بودم درسِ سینما یا تئاتر بخوانم. اما فکر کردم که رشته ی میراث فرهنگی — و رشته های مرتبط به آنرا— بخوانم و به طور تجربی در کنارش فعالیتِ سینمایی یا تئاتری هم داشته باشم. به دلیل همین علاقه هم بود که با بچه های تئاتر آمد و شد داشتم و پیش تر هم دوره های فنِّ بیان و گوینده گی را دیدم. در رادیو هم برنامه داشتم. علاقه به بازیگری به عنوان یک پس زمینه از گذشته بوده. سینما و تئاتر البته مناسبات خاص خودش را داشت، مناسباتی که از حوصله این گفتار خارج است، اما تمام پرسه زدن ها در حیطه ی سینما و سالن های تئاتری این پیام را به من رساند که راه، راهِ سختی است و آن چیزی نیست که بتواند به من کمک بکند. من به مجموعه یی از این هنرها علاقمند بودم، یعنی رسیدنِ به هنر بازیگری و سُخَنوری و همین طور مرتبط بودن آن با میراثِ باستانی. راه های مختلفی را در پیش رو داشتم، اما با سنتِ نقالی آشنا شدم و دیدم هنری است که پرونده اش دارد بسته می شود. این شد که خودم را فراموش کردم، ریسمانی به گردنم افتاد و من را می کشاند به این طرف و آن طرف.ف
آریا: در برنامه ی نقالی شما در سن دیگو حضور داشتم، استقبالِ پرشورِ مردم بی شک حاکی از نمایشِ پُرکِشِش و درخشان شما می دهد. مخاطبان شما در نواحیِ مختلفِ ایران — یا سایر کشورهای جهان— چگونه با نقالی شما ارتباط برقرار می کنند؟
گردآفرید: حتی به محیط های کاملاً سنتی و مذهبی – که در عُرف آنها نیست که زن در انظار عمومی حرف بزند و نیز با صدای بلند حرف بزند – دعوت می شوم و مورد احترام قرار می گیرم. مردم کارم را می پذیرند و با آن ارتباط برقرار می کنند. نقالی برایشان بسیار جالب است، در پایان نظر خودشان را نیز می دهند. این کِشش را در مناطقِ مختلفِ ایران تجربه کرده ام. خاطره یی جزء این ندارم، همیشه خوب بوده. این خاصیت و اعجازِ کلام و نقالی است. حتی در مخاطبان غیرِ ایرانی این کشش را تجربه کرده ام، مخاطبِ ژاپنی به من می گوید: « ما روایت هایمان را از طریقِ تئاتر کابوکی برای مردم روایت می کنیم، من زبانِ تو را نفهمیدم، اما احساسی که در کلام ِ تو بود اشک مرا درآورد. کارِ تو را از سنتِ کابوکی خودمان بیشتر دوست دارم. » داستان گویانِ اسکاندیناوی نیز همین را می گفتند. ما زبان هم را نمی فهمیدیم، اما یک جاهایی دیگر زبان مطرح نیست، حِسی است که در بیان هست. بخشی زبان است و بخشِ دیگر حالی است که می توانی در آنچه می گویی ارائه دهی
آریا: با توجه به اینکه بیشترِ استادان و نقالان این فن یا از دنیا رفته اند یا مهجور و کم توان در گوشه یی افتاده اند، برای حفظ و اِحیای نقالی و انتقالِ آن به افرادی که به این هنر علاقه مندند چه کارهایی صورت می گیرد؟
گردآفرید: استادان این فن انگشت شمارند و به دلیل کهولت به سختی می توانند کار کنند. به طور ذوقی تعدادی جوان شاهنامه خوانی می کنند و به شیوه ی نقالی اجرا می کنند. این نشان دهنده ی این است که جوانان علاقه مندند، برای آنها برنامه نیز گذاشته می شود. اما این نقالی نیست، نقالی برای خود تعریف دارد. کار ایشان در نوع خودش تئاتری یک نفره است متاثر از شیوه ی نقالی و شاهنامه خوانی. آموزشگاهی در این زمینه وجود ندارد، آموزشِ شاهنامه خوانی داریم اما برایی نقالی آموزشگاهی نداریم. البته من کارگاه هایی داشته و دارم و اگر وقت برسد و باشم به بچه ها تعلیم می دهم. اما خودِ استادها هم نتوانسته یا نخواسته اند که شاگردی را تعلیم کنند. امروز یکی دو نفری هستند که کارشان مورد توجه قرار می گیرد. خودِ من جزء تنها شاگردانِ زنی بودم که در محضرِ مرشد ها و دراویشِ اصفهان و تهران تعلیم دیدم. به قهوه خانه، خانقاه و زورخانه رفتم و نقالی را به شیوه ی سنتی اش، شفاهی و سینه به سینه، یاد گرفتم. حفظِ نقالی و بردنِ آن به زندگی مردم همتی ملی می خواهد. رسانه ها و برنامه سازها وظیفه ی بزرگی دارند و متاسفانه در این زمینه بسیاری کم کاری می کنند
آریا: حوزه ی جفرافیایی نقالی و شاهنامه خوانی در چه کشورهایی گسترش یافته است؟
گردآفرید: اجراها از طریقِ ایران به کشورهای همجوار می رسد، اما سنتِ نقالی به عنوانِ یک شیوه ی نمایشی منحصر به ایران است. داستان گویی در مِلل مختلف، بویژه ملل صاحبِ فرهنگ و تمدن، وجود دارد. آنها نیز داستان هایشان را با آب و تاب و حس و حال روایت می کنند، توسطِ شیوه های اجرایی خاصِ خودشان که حتی می تواند بُعدِ معرکه گیری هم داشته باشد. مثلاً در آمریکا داستان گویان روایت های قدیم و جدید را به شیوه ی اِستاند آپ شو اجرا می کنند. اما بازهم از تمام شیوه های که دیده ام، معتقدم نقالی در روش و شیوه تک و منحصر به ایران است
آریا: معمولاً چند داستان از شاهنامه در نقالی روایت می شوند؟ آیا داستان های خارج از شاهنامه نیز در نقالی استفاده می شوند (مثلاً داستان های محلی) ؟
گردآفرید: شالوده ی اصلی نقالی بر اساسِ داستان های شاهنامه است، تومارهایی هم که نوشته می شود مرتبط به شاهنامه است. به جزء شاهنامه، در نقالی منظومه ی شاعرانِ دیگر هم استفاده می شود، حکایاتِ مختلف به تناسبِ حس و حال و فضا مناسب خوانی و پیش خوانی می شوند (زجز خوانی، شمایل خوانی، مداحی، منقبت خوانی، چامه گویی و …). ویژه گی تومار و نقالی نیز همین است، می توان گریز زد به داستان های مذهبی یا به داستان گویانِ دیگری مثلِ نظامی (بیژن و منیژه یا لیلی و مجنون). هنگامی که مناسبتِ مذهبی هست، از کشته شدن سهراب می توان گریز زد به داستان علی اکبر، از داستانِ سیاوش به داستانِ ابراهیم و یا از داستانِ تازیانه ی بهرام به داستانِ حضرت عباس. نقال حال گردانی می کند، یعنی از این حال به حال دیگر و از داستانی به داستانِ دیگر
آریا: آیا داستان های نقالی درون مایه ی طنز هم دارند؟
گردآفرید: بسیار زیاد. ما حکایات طنز داریم و طبیعتاً فضاهای طنزآمیز هم می تواند در بعضی از داستان باشد. نقال هر چقدر چیره دست تر باشد، بهتر می تواند فضاسازی های مختلف را نشان دهد
آریا: از بُعدِ پژوهشیِ نقالی بگویید، چه تالیفاتی داشته، چه تالیفاتی در دستِ نگارش دارید؟
گردآفرید: خارج از حوزه ی نقالی کتابی منتشر کردم، « آفرینِ آفرینش » که در باره ی آیین های ایرانی ست. تالیفاتِ دیگر من مقالاتِ بسیاری است که در حوزه ی نقالی نوشته ام. دغدغه ی اصلی من در حال حاظر دایرة المعارف نقالان و پرده داران و سخنوران است. کار بزرگی است که تنها و با هزینه ی شخصی انجام می دهم. روش پژوهشِ آن نیز بر اساسِ گردآوری هایی ست که در نقاطِ مختلفِ ایران در زمینه ی نقالی، پرده خوانی و سخنوری داشته ام. اینها بخش های مختلفی دارند، فنونِ کار، اصطلاحاتِ کار، اصطلاحاتِ سخن، انواعِ تومارها، داستان نامه ها و منظومه ها. این پژوهش نتیجه سال ها نشست و برخاست داشتن، همراهی ایشان در ** رَوَند هاشان و زندگی کردن با پرده خوان ها و نقال ها ست. برای گردآوری این فرهنگ می بایست با فرهنگ نقالان و پرده خوان ها آشنا می شدم، نظرشان را جلب می کردم و موردِ احترامشان قرار می گرفتم
آریا: پیش از این نقالی میان عوام رایج تر بوده، با توجه به اینکه قشر مرفه اکنون به نقالی توجه نشان می دهد در حالی که عوام آهسته به برنامه های کم محتوای تلویزیون و ماهواره جلب می شوند، خطر مبتذل شدن، یا به عبارتی دیگر « شیک شدنِ » این هنر را چگونه ارزیابی می کنید؟
گردآفرید: نقالی در پاتوق های عمومی- اغلب قهوه خانه ها- برگزار می شد. قهوه خانه ها در گذشته پاتوقِ فرهنگی هم بودند، اما الان ما دیگر آن پاتوق ها را نداریم. امروز نقالی مثل یک شیء موزه یی شده که گاهی آنرا به هر مناسبت و دلیلی از موزه بیرون می آوریم و بعد سرجایش می گذاریم. نقالی در گذشته مخاطبان متنوعی داشته و در مجلسِ بزرگان نیز اجرا می شده. در دوره یی شرایط عوض می شود و زندگی به سمت مدرنیزه پیش می رود. نقالی و شاهنامه خوانی هم محدود می شود به همان مناطقِ جنوبِ شهرِ تهران و برخی شهرستان ها. این گونه است که قشرِ روشنفکر از این سنت دور شده و بچه های آنها با نقالی نا آشنایند. در حال حاظر این سنت به مانند یک هنرِ موزه یی درآمده که بیشتر قشر روشنفکر دعوت می کنند تا در برنامه هایشان اجرا شود. البته این خوب است، اما متاسفانه همانطور که گفتید در جاهایی دارد به ابتذال کشیده می شود. صرفِ اینکه عصایی دست بگیری، دست بزنی، فریاد بزنی و پای بکوبی این به مفهومِ نقالی – با تعریفِ سنتی که از آن داریم – نیست. هر چه هست یک تئاتر یک نفره است که بازیگر دارد متاثر از شیوه ی نقالی و معرکه گیری و شاهنامه خوانی نمایشش را اجرا می کند. اما آنچه که در خیابان ها دیده می شود به مفهوم نقالی نیست. کسی که نقال می شود باید از نظرِ دانش به مراحلی برسد، با چنته ی خالی نمی توان نقال بود. چنته باید پُر باشد از داستان های مختلف، از ادبیات و نه فقط شاهنامه بلکه دیوانِ شاعران مختلف. در ایران موجی آمده، در جاهایی نقالی های درخشانی می بینیم اما در جاهایی نقالی واقعاً به ابتذال کشیده شده. هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست، نه هر که سر بتراشد قلندری داند
آریا: دورنمای نقالی را چطور محک می زنید؟
گردآفرید: جاهایی که نقال دعوت می شود، برنامه اش را اجرا می کند. بخشِ اعظمِ کار مربوط به برنامه سازان است که این سنت را به مردم معرفی بکنند. اما با رفتن سه نفر نقالی که من آنها را آخرین بازماندگان این سنت می دانم، این پرونده بسته خواهد شد
***
برای اطلاعاتِ بیشتر از وِب سایتِ گردآفرید دیدن کنید
تومار* روایت به نثر است که دارای شاخ و برگ و حواشی بر اصل داستانهاست، روایت این تومارها بیشتر بر پایه ی شخصیت های ملی و بعضاً مذهبی است، طومار لوله می شد و در جیب جای می گرفت
رَوَند** از این شهر به آن شهر و از این آبادی به آن آبادی رفتنِ پرده خوان را رَوَند گوین